دلم شکــــست !
عیبی نــــدارد شکســــتنی است دیگر ، می شِـکند !
اصلا فدای سَــرت ، قضا و بلا بود از سـَــرت دور شد . . .
اشکم بی امــــان می ریزد !
مهم نیست !
آب روشنی است !
خانه ات تا ابد روشـَــن *عشق من* . . .
▼▲▼خـدایــــآ ...
آغـوشـتــــ را امـشـبــــ بـ ہ مـَטּ ﻣﮯ دهـے (؟)
بـراےِ گـفـتـטּ چـیـزے نـدارمـ
امـّا بـراےِ شِـنُـفـتـטּِ حـرفـهـاےِ تـو گـوشِ بـسـیـار ..
ﻣﮯ شـود مـَטּ بـغـض ڪـنـمـ
تـو بـگـویـے : مـگـر خـدایـتـــ نـبـاشـد ڪ ہ تـو ایـنـگـونـ ہ بـغـض ڪـنـے
ﻣﮯ شـود مـَטּ بـگـویـمـ خـدایـا(؟)
تـو بـگـویـے : جـاטּِ دل ..
هرچه مغرور تر باشــي ،
تشنه ترند براي با تو بودن .
و هرچه دســـت نيـافتنــي باشي ،
بيشتر به دنبالت مي آيند ...
امان از روزي كه غروري نداشته باشي و بي ريا به آنها محبت كني ....
آنوقت تـــــو را هيـــچ نميبيند ....
و ساده از كنارت عبور ميكنند ... !!
دخترک 6 سالــــه که سرطــــان داشــــت
پــــای اتاق عمـــــل با چشـــم لـــــرزون به پرستــــار نگاهــــی کـــرد و گفت:
مـــامـــان بــــابـــام پــــول نـــدارن،
میشــــه قبـــل از عمــــل بمیـــرم؟؟؟ ....
قــرارمـان
فقـط ...
یـک “ مــانیــتورِ ” کـوچـک بـــود !
امّــا
اکنــون ...
قلبـــم را ببـین ...
که بــا هــر” آف ” شدنــت ...
چــگونـه ...
بـیقــرارِ “ آمــدنــت ” مـی شـــود !
ما را از کودکـــی به جدایـــی هــآ عادت دادند ....
همان جایـــی که روی تخته سیاهمان نوشتند :
خـــوبهــآ / بدهـــــــآ
گاهی حجم دلتنگی هایم آنقدر زیاد می شود كه دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ می شود...
دلتنگم...
دلتنگم...
دلتنگ كسی كه گردش روزگارش به من كه رسید ازحركت ایستاد...
دلتنگ كسی كه دلتنگی هایم را ندید...
دلتنگ خودم...
خودی كه مدتهاست گم كرده ام...
چه حریصانه لبانم را بوسیدی
و چه وحشیانه رختم را دریدی
و من چه عاشقانه دست بر هوسهایت کشیدم
اما کاش میفهمیدی که زن
تا عاشق نباشد
نمی بوسد ...
نمی بوید ...
و تسلیم نمی کند رویاهای عریانیــش را...!!
(Danesh)
دلم گرفته . . .
از این روزای که توش جوونیم هدر میره گرفته
از پدری که هست ولی به جای حمایت طردم کرده گرفته
از ادای ادمای قوی بودن رو در اوردن گرفته
دلم از روزای تکراری و بی هدف گرفته
از دو شیفت کار و خستگی گرفته
از لبخندای زورکی گرفته
از بغضای خفه کننده گرفته
دلم ازت دنیات و آدماش خیلی گرفته خداااا
زِنـــدِگی دَر اَعماقِ عادَت ها
هیج فــَــرقی با مـَـرگ نـَــدارد
تــــو مـُـــردِه ای
فـَـقـَــط مـَـعنای مــَــرگ را نـِمی دانـــی
ϰ-†нêmê§ |